برگرفته از نوشته های داریوش شهبازی (تاریخ نگار ایرانی)
تهران اواخر عصر قجر(موسم جنگ جهانی اول و سال های پس از آن) اوضاع بسامانی نداشت.کابینه های لرزان یکی پس از دیگری می آمدند و می رفتند بی آن که منشا خیری باشند.
نه دولت پولی در خزانه داشت تا رونقی به بازار داد و ستد دهد و نه مردم کسب و کاری داشتند،که بتوانند بیرون از خانه در غذاخوری ها غذا خورند.هرچند هنوز غذا خوری های عمومی هم در تهران خیلی باب نشده بود.
در دوره رضا شاه تازه وضع اقتصادی داشت خوب می شد که شعله جنگ جهانی دوم زبانه کشید و ایران را هم چون دیگر نقاط جهان فرا گرفت، و با رفتن رضا شاه و آمدن محمدرضا ی بی تجربه و جوان و تسلط قوای متفقین بر پایتخت که با آمد و شد سربازانشان وجهی از جبهه جنگ و نا امنی را نمایان می کردند،دوباره اوضاع نیمه جان مردم به جای اول بر گشت و هر کس به سختی نان خود و خانواده اش را در می آورد.
گو این که در این سال ها با آمدن مهاجرین به تهران هماره غذاخوری های جدیدی ولو از نوع دستفروشان دوره گرد برای تازه واردین دایر می شد،اما وضع بد اقتصادی، ملت و مردم را به رفتار های صرفه جویانه وا می داشت.از میان آن رفتار ها یکی تکی دو قاشقه »بود.
درباره این سایت